محيط فرهنگي : در جرم شناسي ، محيط فرهنگي به کليه جنبه هاي فرهنگي هر اجتماع اعم از آداب ،رسوم ، اخلاقيات ،اعتقادات ونيز مؤسسه هاي مربوط به تعليم و تربيت و کليه امور مربوط به آنهاست که به نحوي از انحاء شخصيت اطفال و نوجوانان را تحت تأثير قرار داده و عامل مؤثري در ميزبان بزهکاري آنان محسوب مي گردد.
در ارتباط با خرده فرهنگ ها نيز ساترلند مي گويد : « در تبيين علل جرم به عوامل قومي ، مهاجرت ، سازگاري هاي برخي از گروهها و عدم رشد خرده فرهنگ ها بايد توجه کرد . لذا تبهکاري مسئله اي است که از تعارض فرهنگي نشأت مي گيرد .
- در سطح دوستان
عوامل خطر در ميان دوستان اطفال عبارتند از :
- آميزش با همسالان ضد اجتماع
- ترجيح خوشگذراني و عياشي بدون کنترل در اماکن غير معمولي
- طرد فرد از سوي همسالان اجتماعي ، بهنجار و معقول
اين عوامل خطر ،تأثيرمتقابل بر يکديگر و همديگر را کامل مي کنند . در پيشگيري بايد نسبت به چهار سطح ذکر شده : خانواده ،رفتار ،شناخت و کيفيت دوستان ،مديريت و اقدام لازم صورت گيرد. حال بايد ديد رفع اين عوامل تا چه اندازه در عمل و برنامه هاي پيشگيري ،مورد توجه قرار گرفته و چه نتايجي از اجراي آن به دست آمده است. 1
مبحث دوم: تعريف مفاهيم
گفتار اول : تعريف مفهومي واژه نگرش Attitudes
از آ نجا که اصطلاح نگرش از نظر روانشناسان معاني مختلفي دارد جاي تعجب نيست که درحوزه ي علوم انساني به تعريف هاي گوناگون از اين مفهوم مواجه مي شويم لذا در اين پژوهش سعي مي شود فقط به چند تعريف از نگرش اکتفا شود :
آلپورت اين مفهوم را چنين تعريف مي کند ” وضع رفتار ، وضع نفساني و عصبييي است که سازمان آن از تجربه است ودر واکنش هاي فرد نسبت به همه ي اشياء وهمه اوضاع اثر هدايت کننده وديناميک دارد” ، به عبارت ديگر ، وضع رفتار ،”آمادگي عصبي ورواني براي فعاليت نفساني و جسماني”است ؛ در واقع رفتار فرد را براي واکنش معيني آماده مي کند .
“نيوکمب” نيز وضع رفتاري را آمادگي براي بر انگيختن انگيزه ها مي داند .وضع رفتار کسي نسبت به چيزي ، آمادگي او براي عمل و ادارک و تفکر و احساس نسبت به آن چيز است.
کراچ ،ديويد،وکراچفيلد ريچارد ترکيب شناخت ها، احساسها و آمادگي براي عمل نسبت به يک چيز معين را نگرش شخص نسبت به آن چيز مي گويند ، نگرش يک حالت رواني وعصبي آمادگي است که از طريق تجربه ي سازمان يافته وتاثيري هدايتي يا پويا بر پاسخ هاي فرد ،در برابر کليه اشيا يا موقعيت هايي که به آن مربوط مي شود .
“نگرش”،نظامي بادوام است که شامل 3 عنصر است يک عنصر شناختي( cognitive)يک عنصر احساسي(feeling) ، و يک عنصر تمايل به عمل ( action tendency) است (فريد من و همکاران ،1970) روي آن اتفاق نظر دارند .
روي هم رفته تعريف سه عنصري نگرش تعريفي است که بيشتر روانشناسان اجتماعي روي آن اتفاق نظر دارند،عنصر شناختي شامل اعتقادات و باورهاي شخص در باره يک شي يا انديشه است ، عنصر احساسي يا عاطفي آن است که معمولا نوعي احساس عاطفي با باورهاي ما پيوند دارد ، در عنصر سوم و تمايل به عمل جهت آمادگي براي پاسخگويي به شيوه اي خاص اطلاق مي شود به عنوان مثال ، نگرش يک شخص نسبت به يک شخصيت سياسي ممکن است حاوي اين شناخت باشد که او يک شخصيت سياسي است ، مرد است ، شخص شيفته طريق سخنراني آن شخصيت سياسي است که بسيار جذاب سخن مي گويد و شنوندگان خود را مسحور مي کند . بخش رفتاري اين نگرش آن است که شخص همواره آماده ملاقات و مشتاق حضور در جلسات سخنراني آن شخصيت سياسي است. از ميان عناصر تشکيل دهنده ، “عنصر عاطفي” را مهمترين مولفه نگرش بايد دانست1.[2]
بنابر اين نگرش حالت کلي فرد است ،در واقع درک فرد از زندگي ، مردم و وقايع از نقطه نظر فردي نگرش نحوه ديد افراد به چيز هاست به صورت ذهني واين مقوله تماما از ذهن آغاز مي شود ، نگرش افراد از روي گفتار وکردار آنان براي ديگران مشخص مي شود ، نگرش هاي قوي تر،پايدار ترند وبيشتر احتمال دارد رفتارها را پيش بيني کنند ونگرش هايي که مشخصا،مربوط به خود يا دسترسي به آنها زمان بر است پايدار تر هستند ، وبيشتر احتمال دارد که به رفتار منجر گردند تا نگرش هاي ديگر2
- ابراهيمی ، همان،ص78
- کريمی ،يوسف،همان،ص295
- مجدی،علی اکبر،(همان)،ص167
متن بالا تکه ای از این پایان نامه بود برای دانلود متن کامل با فرمت ورد می توانید روی این لینک کلیک کنید